بي خود

Saturday, July 22, 2006

وبلاگ نوشتن يا وبلاگ ننوشتن، چندان هم مهم نيست

انگيزه ام براي وبلاگ نويسي نه درد دلهاي روزانه است و نه ثبت خاطرات و نه گفتن ناگفته ها و از اين دست! تنها دليلم براي نوشتن اين است كه شايد خواندن نوشته هايم (چه درست و چه نادرست) حتي يك نفر را به اندكي تفكر وادارد و شايد بر اعماق ضميرش تأثيري بسيار كوچك بر جاي گذارد. هر چند معتقدم تأثيرگذاري وبلاگها در مقابل ساير رسانه ها بسيار كم سو و نااميدكننده است و در برابر اهميت رسانه اي چون تلويزيون كه حتي در روستاها و كپرها و در ميان اغنيا و اشقيا! هم مخاطب دارد صحبت از تأثيرگذاري وبلاگ كه نويسنده و خواننده اش من و شمايي هستيم كه از سر خوشي و شكم سيري و براي پر كردن اوقات فراغت و سپري كردن بي كاري روزهاي كاري! ميگوييم و مينويسيم، خنده دار است. ولي سرعت و سادگي نشر وبلاگ مي تواند اميد مخاطب داشتن و تأثير گذاشتن را زنده نگه دارد و اين انگيزه خوبي است براي نوشتن. شايد بسياري از وبلاگ نويسان براي همين است كه همچنان مينويسند
---------
هميشه از واژه سازي و واژه بازي بيزار بودم، واژه ها حتي در ساده ترين شكل و معني هم نميتوانند به روشني بيانگر چيزي باشند كه در ذهن داريم چرا كه آنچه در ذهن من است (هرچه باشد) با همان واژه اي كه در ذهن شماست مسلماً فرق دارد. يكي از ويژگيهاي چندش آور فرهنگهاي بسته و مسموم همين ادبيات واژه سازيست كه براي هرآنچه مورد پسند نيست يا دست كم به اين گونه پسنديده نميشود (تابوها)، واژه اي جديد از آستين بيرون مياورد تا ازين پس با آن ناميده شود و بلكه مقبول افتد! مانند حكايت خري كه همان خر بود و فقط پالانش عوض شده بود و مثال امروزي ترش، همين واژه مضحك و لوس و خاله زنكي "روشنفكر ديني" كه به جاي واژه هاي ساده تر متعصب و مذهبي و حاجي بازاري و بي ادبانه ترش خرمقدس و خرمذهب به كار ميرود. چه لذتي بردم وقتي سروده زيباي هادي خرسندي نازنين را درباره روشنفكر ديني خواندم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home