بي خود

Saturday, June 17, 2006

WorldCup2006

مردم هر كشوري از برد تيم كشورشان شاد ميشوند و از باختش غمگين ولي همه شاديها و غمها از يك جنس نيستند. مسلماً آلمانيها و انگليسيها و هلنديها و سوئديها و آمريكاييها و پرتغاليها و اسپانياييها و خيليهاي ديگر آنقدر در زنديگيشان دلمشغولي و كم و زياد و بالا و پايين دارند كه خوشي و ناخوشي برد و باخت تيم كشورشان را زود فراموش كنند ولي مردم ساده و يك دست ترينيداتوباگو، ساحل عاج، غنا، آنگولا و ديگراني در همين سطح، شايد ديدن يك مسابقه فوتبال تبديل به فراموش نشدني ترين خاطره عمرشان شود و هفته ها و ماه ها غمگين از باخت يا خوشحال از پيروزي باشند، و دقيقاً به همين دليل هميشه طرفدار تيمهاي كم طرفدار بودم و هستم
---------
از علي دايي نه بدم ميايد و نه خوشم! اما از حضور بي رنگش در جام جهاني درس خوبي گرفتم! و آن اينكه ممكن است مستعد و موفق و مشهور و معروف و كاردرست باشيم، اما ... قدرت تشخيص، چيز ديگريست
---------
با احترام به تمام كارشناسان فوتبال ايران، نميدانم چرا با شنيدن نظراتشان به ياد نظرها و تفسيرهاي دوران دبستان ميافتم، يادش به خير! بر سر مسائلي كه خودمان هم نميفهميديم چي هست و فقط از بزرگترها شنيده بوديم چه بحثهاي داغي ميكرديم، من عجيب شيفته سوكراتس بودم ولي نه آن موقع ميدانستم چرا و نه الآن! ... نميدانم، شايد به خاطر اسمش بود
---------
اي كاش به جاي فردوسي پور تيز و زرنگ كه سوراخ دعاي بزرگي پيدا كرده! مزدك عزيز را ميفرستادند آلمان
---------
باوجوديكه اگر از پرتغال به سختي شكست نخوريم، خودش موفقيت بزرگيست، ولي نميدانم چرا بسيار اميدوارم كه بازي را ببريم! به هر حال فوتبال است و هزار شگفتي. يعني حتي يك شگفتي هم سهم ما نيست؟ البته فعلاً كه بايد مارادونا را ول كرد، برانكو را چسبيد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home