بي خود

Saturday, January 21, 2006

دندان تيز مصباح!

چند روزي است كه آيت الله مصباح يزدي نقل محافل شده است (بيچاره ما كه نقل محافلمان به جاي مونيكا بلوچي مصباح يزديست!) و براي من بسيار عجيب كه اين پيرمرد نه چندان مردني كريه صورت و زشت صيرت چندان هم حرف بد و ناروايي نميزند كه همگان به لعن و نفرينش برخاسته اند و حتي اگر كمي انصاف داشته باشيم درخواهيم يافت كه اين آيت الله يك جورهايي دارد حرف خودمان را ميزند منتها با زبان آيت اللهي. كجاي اين حرف اشباه است كه ما از اول به دنبال حكومت اسلامي بوديم و امام خميني هم منظورش از جمهوري همان حكومت بود و فقط به خاطر مصلحت اسلام و مسلمين مدام جمهوري جمهوري ميكرد. اگر پير جماران از همان روزهاي اول و با همان سخنان شيوا و نثر و نظم غرا و برا ميفرمودند كه چه كشكي، چه پشمي، چه جمهوريتي؟ ولاكن اصل اسلام است (لا اسلام را دو سه ثانيه كش دهيد) آنهمه دانشجو و روشنفكر و حذبي و غير حذبي حساب كار دستشان ميامد كه اين پيرمرد ساده و محجوب و محبوب چها كه در سر ندارد و چه خوابها كه برايمان نديده است. وقتي مصباح دم از حكومت اسلامي ميزند ما از كدام جمهوريت دفاع ميكنيم. مگر حكومت اسلامي غير از انتخابهاي فرمايشي و بگير و ببند و حكم حكومتي و مرجع عالي قدر و مقام عظما و دستگيري و حبس و شكنجه و قتل چيز ديگري هم دارد كه انقدر از اسمش ميترسيم. هزاران سال است كه من و شما و پدران و مادرانمان حكومت را تجربه ميكنيم
چطور انتظار داريد كه جمهوريت و اسلاميت با يكديگر تركيب شوند. حرف جمهوريت حرف مردم است و منافع مردم، حرف اسلاميت حرف خداوند است و منافع خدا و بندگان خاصش. مي بينيد كه مصباح خيلي هم حرف نامربوطي نزده است. نوبتي هم كه باشد نوبت بروبكس مدرسه حقاني است كه از پيله هايشان بيرون بيايند و دندان تيز كنند. هرچند ديگر آبادي زيادي وجود ندارد كه ويران كردنش دندانهاي تيز بخواهد و شاخهاي تميز

0 Comments:

Post a Comment

<< Home