بي خود

Wednesday, January 18, 2006

فوتبال

نقطه ها و علامت ها كه مشكلشون حل نشد. فاصله كوتاه را هم نميدانم چكار كنم كه وقتي مينويسم " نقطه ها" ها يك مقدار به نقطه نزديكتر شود. اين دو نقطه زير "ي" هم كه خيلي اذيت ميكند
بازي پرسپوليس و بايرن مونيخ بازي جالبي بود ولي جالبتر مصاحبه بعد از بازي بود كه سوالهاي مثل هميشه احمقانه گزارشگر با جوابهاي دندانشكن اعضاي تيم بايرن مونيخ روبرو شد و تفاوت عميق فرهنگ ايراني و آلماني را نشان داد
گزارشگر : آقاي مدير فني بايرن مونيخ (اسمش يادم نيست) چي شد كه شما تصميم گرفتيد به ايران بيايد؟
جواب مورد انتظار گزارشگر: ما پس از بررسيهاي زيادي كه انجام داديم كشور ايران را به دليل فرهنگ غني مردم و همچنين روحيه ورزشكاري ايرانيان انتخاب كرديم و خيلي خوشحاليم كه چند ساعتي ميهمان نوازي ايرانيان خون گرم را از نزديك تجربه كرديم. در اينجا جا دارد كه از تمام مسئولين زحمتكش تيم ايران به خاطر برگزاري باشكوه اين بازي تشكر كنم. صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران هم كه ديگه موش بخوردش
اما جواب واقعي مدير فني بايرن مونيخ (كه هنوز اسمش يادم نيست) : ما در دبي اردو زده ايم و وقتي تيم پرسپوليس از ما دعوت كرد ديديم كه فاصله خيلي نزديكه و ما هم كار خاصي نداريم. اين بود كه اومديم
لذت برديد!
گزارشگر : آقاي ماگات نظرتون در مورد بازي بروبچه هاي پرسپوليس چيه؟
جواب مورد انتظار گزارشگر : فوتباليستهاي پرسپوليس خيلي جنگنده و با غيرت بازي ميكردند و واقعا من محصور تكنيكهاي زيباي جوانان ايراني شدم
جواب واقعي فيليكس ماگات : من بيشتر حواسم به بازيكنان خودم بود تا پرسپوليس، اگر بخواهيد ميتونم براتون از بازيكنان بايرن مونيخ بگم
گزارشگران عزيز ! گفتگو با يك مربي تراز اول بين المللي با گفتگو با كسي كه پيروزي تيمش را مرهون توجه ائمه اطهار ميداند متفاوت است. آقاي قلعه نويي بي زحمت سلام ما را هم به از ما بهترون برسانيد
و اما خداحافظي عابدزاده
با تعريف و تمجيدهاي مبالغه آميز موافق نيستم كه مثلا عابدزاده هميشه بهترين بود و فوتبال ايران هرگز مانند عابدزاده را نخواهد ديد و ايران را عابدزاده به جام جهاني برد و از اين حرف ها. عابد زاده دروازه باني بود كه مانند خيلي از دروازه بانها زماني در فراز بود و زماني در فرود. زماني گلهاي بچگانه اي ميخورد (بازي عربستان يادتونه) و زماني ضربه هاي سهمگيني را مهار ميكرد (تو بازي با استراليا عابدزاده چكار كه نكرد!) و در مجموع جزء ورزشكارهاي خوب و دوست داشتني كشورمان بود و هست و فكر ميكنم شركت سايپا با اهداي يك ماشين ريو (از واژه خودرو متنفرم) به احمدرضاي همچنان خوش تيپ خساست زيادي به خرج داد. خدمتي كه احمدرضا به فوتبال ايران كرد كمتر از ركوردشكني رضازاده نبود و فراموش نكنيم كه زمان احمدرضا و احمدرضاها خبري از قراردادهاي ميليوني و حاتم بخشيهاي امروز نبود و هر ورزشكار اگر شغل دوم و سوم نداشت اموراتش نميگذشت. شايد اگر احمدرضا هم با قاب عكس مقام عظما دور زمين چمن استاديوم آزادي ميدويد، سايپا سر كيسه را بيشتر شل ميكرد و دست كم يه زانتيا به احمدرضاي ما ميداد
خيلي چاكريم احمدرضا
يك سري هم به كشتي بزنيم
اباالفضل گفتن رضازاده را به حساب سادگي و بچگيش ميگذاشتم و همچنان ازش خوشم ميامد كه با تمام وجود زور ميزد و وقتي وزنه را ميبرد بالاي سرش ذوق ميكرد. ولي وقتي تو تلويزيون شنيدم كه مربي حسين رضازاده صداش ميكرد حاجي! ديگه زياد ازش خوشم نيومد، وقتي هم كه جلوي چشمهاي متعجب مردم قاب عكس آقا رفت بالاي سرش و مدال خوش رنگش را از رنگ و رو انداخت ديگه نميتوانم از مدال آوردنهايش خوشحال شوم
تپل دوست داشتني، حسين جان! درسته كه با ركورد شكستنهايت براي مردم خموده اين سرزمين ثانيه هايي شادي ميافريني، اما فرصت ايجاد شاديهاي بيشتر و بزرگتر را هم داشتي كه استفاده نكردي. فكر نميكني اگر تابعيت بلغارستان را مي پذيرفتي و آن ميليونها دلار را خرج بچه هاي گرسنه و پاپتي ميكردي دوست داشتني تر ميشدي. مطمئن باش هر وقت كه با پيراهن بلغارستان مدال مياوردي باز هم از شادي جيغ ميكشيديم و از اينكه از مملكتمان غير از دروغ و وحشت و دشنام، انسانيت هم صادر شده خوش خوشانمان ميشد
حيف شدي پسر

0 Comments:

Post a Comment

<< Home